سلام اقای دکتر
امیدوارم خسته نباشید و پاینده باشی.
من۲۷سال سن دارم و دانشجوی ترم سوم کارشناسی ارشد در رشته مهندسی عمران هستم.من زمستان سال ۸۵ علایمی داشتم که با مراجعه به متخصص مغز واعصاب وگرفتن نوار مغز تشخیص بروجود افسردگی دادندکه دو ماه سرترالین با ترازودون والپرازولام مصرف کردم بعد حدود یک سال(تا حدود اردبیهشت ۸۷ ) سیتالوپرام۴۰ (در اکثر مواقع صبح نصف یک قرص) باترازودون والپرازولام مصرف کردم البته این یک سال به دلایل مختلف من به دکتر مراجعه نکردم بعدها متوجه شدم که اشتباه اصلی را در همین قسمت انجام دادم اما چه سود!!!!!بدلیل وابستگی به قرصهاو ارامش نسبی که حاصل شده بودو مشغله زیاد درسی که داشتم سهل انگاری کردم.درادامه به دکتر مراجعه کردم که خرداد وتیر ۸۷ فلووکسامین با ترازودون و کلونازپام ودر مرداد و شهریور بجای فلووکسامین قرص بوپروپیون۱۰۰ جایگزین شد.از دهم مهر ماه ۸۷ من دکتر رو عوض کردم وبه متخصص اعصاب وروان مراجعه کردم ومشکل را بیان کردم که او اظهار داشت مشکل افسردگی شما اینقدر حاد نیست که این قرصها رو مصرف داشته باشی وگفت بدنت وابسته ومعتاد به این قرصها شده ونباید قرصها رو مصرف کنی.در ادامه منو پیش یک روانشناس فرستاد تا تست افسردگی گرفته شود با انجام تست میزان ان در دامنه عدد ۱۸ عنوان شد(نمی دانم واقعاْتا چه اندازه تعیین کننده است!!!)بعد با تجویز سه داروی فلوکسیتین۱۰ (روزی ۱ عدد) وپروپرانولول۱۰ (صبح وشب)ولورازپام۱ که لورازپام در ۲۰ روز اول نصف موقع ظهر ونصف شب و الان هم حدود ۲۰ روزه که دکتر گفت که یک عدد رو شب مصرف کن.البته از موقع ترک اون قرصها نشانه های زیر رو دارم البته به این معنی نیست که من قبلاْ این علایم رو نداشتم نه شاید کمرنگ تر و در مقاطعی وجود داشت
۱-من در ۲ هفته ابتدایی بدلیل کم شدن فشارم سه باری سرم و ارامبخش مصرف کردم
۲-از اون موقع دست و پاهام کم رمق وسرد میشه تازه ۲ هفته پیش دچار سرماخوردگی که شدم خیلی ضعیف شدم بطوریکه سابقه نداشت وبعد یک هفته کم کم روند بهبودی حاصل شد
۳-علایم روحی مانندسرگیجه(شاید سرگیجه نباشه اما کره چشم غیر طبیعی میشه) واحساس نا امیدی و خالی شدن ته دل به بد نحوی اذیتم میکنه که بعضی اوقات غیرقابل تحمل میشه.
جناب اقای دکترخیلی دوست دارم از شر این قرصها نجات پیدا کنم
با این شرح حالی که من دادم وداستان هزارویکشب شب شده خواهشمندم جواب سوالاتم رو بدهید
۱-به نظر شما ایا من راهی رو که دارم طی میکنم درست هست؟چون با گذشت زمان تحمل این شرایط سخت تر میشه
۲-اقای دکتر من این ترم سمینار وپایان نامه دارم اما الن یک ماه ونیم نتونستم کاری انجام بدم لطفاْ با توجه به حساسیت زمانی که در ان قرار دارم منو راهنمایی کنید
۳-ایا برگشت این علایم طبیعی است؟ تا چه موقع من درگیر این وضعیت خواهم بود چون خیلی عذاب اور وسخت هستش.
1 پاسخ
باسلام و آرزوی سلامتی بیشتر برای شما
افسردگی یک بیماری مزمن است و درمان آن ممکن است مدت زمان زیادی طول بکشد. با توجه به شرح حال جامعی که از وضعیت خود نوشته اید به نظر می رسد شما در قسمت هایی از درمانتان موفق بوده اید ولی درست در زمانی که علایم بهبود شما بروز کرده است درمانتان را قطع کرده اید. بسیار جالب و در عین حال خطرناک است که بهبودی موقتتان را به وابستگی به دارو نسبت می دهید!! در حالیکه آن بهبودی موقت آغاز درمان موفق شما بوده و در صورتیکه درمانتان را ادامه می دادید می توانست طولانی تر و پایدارتر شود. می توانم به جرات بگویم : تا زمانیکه اینگونه فکر می کنید و همواره دنبال راهی می گردید که به قول خودتان از شر قرص ها نجات پیدا کنید، هیچگاه بهبود نخواهید یافت! داروها از نظر ایجاد وابستگی طبقه بندی شده اند و پزشکان محترم در این مورد آگاهی کافی دارند.
و اما جواب پرسش های شما…
بسیاری از داروهایی که برای درمان افسردگی تجویز می شوند ممکن است در ابتدا علایم ناخوشایندی ایجاد کنند.
منگی و خوابالودگی، کاهش فشار خون، سرگیجه، کم خوابی و حتی مشکلات گوارشی از جمله این علایم هستند. بروز این علایم در فرد مصرف کننده همیشه به آن معنی نیست که داروی تجویز شده با بدن فرد سازگاری ندارد بلکه بیشتر به آن معنی است که ممکن است مقدار داروی تجویز شده برای فرد بیشتر یا کمتر از میزان لازم آن بوده است یا اینکه علایم ایجاد شده ناشی از روند طبیعی سیر دارو در بدن است و بعد از مدت زمان کوتاهی از بین خواهند رفت.
بسیاری از این داروها برای شروع اثر محسوس خود حداقل چهار هفته زمان لازم دارند. با توجه به اینکه در حال حاضر معیار دقیقی برای سنجش میزان داروی مورد نیاز برای هر فرد در دسترس نیست، می توان گفت این یکی از مشکلات شایع بعد از تجویز داروهای روان و اعصاب است. متاسفانه بسیاری از بیماران بعد از مراجعه به روانپزشک و مصرف دارو با مشاهده علایمی اینچنینی اقدام به قطع دارو می نمایند! در صورتیکه برخورد درست با این قضیه اینست که با مشاهده چنین علایمی، بجز در مواردی که به علت حساسیت نسبت به دارو ایجاد شده باشند، قبل از اینکه دارو را قطع یا کم کنیم به پزشکمان مراجعه کنیم و موضوع را با ایشان درمیان بگذاریم. این موضوع به پزشک کمک می کند که مقدار داروی مورد نیاز فرد را اینبار دقیقتر محاسبه کند و با تغییر مقدار یا نوع دارو بیمار بتواند بدون تحمل چنین علایم ناخوشایندی درمانش را ادامه دهد و زندگیش مختل نشود.
گاهی چندین جلسه ویزیت پزشک لازم است که به چنین نتایجی دست پیدا کنیم. بیاد داشته باشیم که درمان افسردگی لزوما نباید با تحمل چنین علایمی صورت بگیرد! توصیه ما به شما اینست که بجای اینکه پزشک معالجتان را تغییر دهید جلسات مراجعه به ایشان را افزایش دهید تا به نتیجه مطلوب برسید.
علایمی که نوشته اید می تواند ناشی از مواردی باشد که در بالا به آن اشاره شد.
راه درستی را انتخاب کرده اید ولی تداوم حرکت در این راه مهمتر است. یک درمان درست در بلند مدت کیفیت زندگی شما را بالا می برد، در صورتیکه اینگونه نباشد ممکن است قسمتی از درمان به درستی انجام نگرفته باشد. اگر علایمی که در حال تجربه آن هستید زندگی و تحصیلات دانشگاهی شما را مختل کرده است، برگشتشان طبیعی نیست! در صورتیکه امکان حضور و ملاقات با دکتر ورزقانی روانپزشک محترم کلینیک آینده را دارید، ایشان برای بررسی تخصصی مشکلات شما فرصت خوبی را اختصاص خواهند داد. در صورتیکه دسترسی به ایشان مقدور نیست همچنانکه توصیه کردم جلسات ملاقات حضوری را با پزشکتان زیادتر کنید.
تا زمانیکه کیفیت زندگی و کارکردتان به حالت عادی برگردد نیاز به ادامه درمان خواهید داشت.
پیروز باشید
۲۷/۸/۱۳۸۷
دکتر سعید کفراشی